حسین من بیا و این دلِ شکسته را بخر...
روز شمار محرم حاشیه وبلاگم برایم شده به سان تل زینبیه...انگار از بالای ان قتله گاه را می بینم
اصلا هر بار که چشمم به ان می افتد و چند روز مانده به محرم اش را می بینم هزاران اه از نهادم بلند می شود...
هر روز که نزدیکتر می شود ته دلم بیشتر می لرزد...
از محرم امسال می ترسم...از عزای امسال می ترسم...از ظرفیت دلم بعد از سفر کربلا خبر ندارم... خدایا فقط اندکی طاقت به این دل شکسته بده...
هنوز محرم نیامده و دلم لباس مشکی اش را پوشیده...اصلا از همان چهارم مهر ماه که از دیدار ارباب برگشتیم محرم من شروع شده بود.
خاطرات سفر مثل یک فیلم با دور تند از مقابل چشمانم می گذرد البته نه که بگذرد که می بینم و حس می کنم و هر شب قبل خواب چشمانم را می بندم و به کربلا می روم... هرشب...
کربلا رفته ها می دانند هر شب کربلا رفتن یعنی چه...
کربلا رفته ها می دانند بغض های نیمه شب را بی صدا فرو خوردن یعنی چه...
وقتی که دلم زیادی بهانه ی کریلا را می گیرد و برای خودش مقتل خوانی می کند –مثل حال این لحظه ی من – دلم یک کربلا رفته می خواهد تا با او بگویم از غم دوری و بگویم که این دل هوای خیمه گاه کرده...اصلا همه ی خیمه ها یک طرف خیمه ی ابالفضل یک طرف...که با پایین امدن عمود خیمه قد حسین خمید و حریم اهل حرم شکسته شد...که نمی دانم چرا تصور اینکه ان لحظه ارباب بعد از سقا دست بر کمر خمیده اش می گذارد عمود خیمه اش را پایین می کشد تنم را می لرزاند...خیمه ی سقا ، تکیه گاه اهل حرم به این راحتی نقش زمین شده است و من چه می فهمم بغض بچه ها را بعد از برچیده شدن عمود خیمه ی عمو..
دلم می خواهد زار زار گریه کنم و به کربلا رفته بگویم بین الحرمین یا به قول بزرگواری " بین الاخوین" امانم را بریده که روز اخر لحظه ی وداع نمی دانی سمت کدام برادر بروی : اول حسین بروی و بعد ابالفضل ؟یا ابالفضل و بعد حسین ؟ حتی اگر هر دویش را رفتی دلت می خواهد این چرخه مدام تکرار شود و اصلا کاش این دو حرم یکجا بود...
می دانم این بغض ها اخر کار دستم می دهد ارباب...!
این دلتنگی هایم این کلمات را کنار هم جفت می کنند شاید فقط یک کربلا رفته درد این دل بیچاره را بفهمد و ما بقی به حالم بخندند...
حسین من بیا و این دلِ شکسته را بخر
حسین من مسافر جامانده را با خود ببر
حسین من مسافر جامانده را با خود ببر...
بارالها اجلم را تو به تاخیر انداز! چند روزیست دلم تنگ محرم شده است...
- ۹۱/۰۸/۱۲
از محرم امسال می ترسم
محرم من شروع شده
کربــــــــــــــــ بلا رفتهــــــــــــــــــــ
هوای خیمه گاه . . . . همه ی خیمه ها یک طرف خیمه ی ابالفضل یک طرف !
***بین الحرمین***
هر دویش را رفتی دلت می خواهد این چرخه مدام تکرار شود و اصلا کاش این دو حرم یکجا بود...
http://bayanbox.ir/id/7928987167536466224
http://bayanbox.ir/id/2625668580722831082
http://bayanbox.ir/id/7254383419369396243
این سه طرح برای این مطلب شما طراحی کردم !
امیدوارم تونسته باشم عمق دلتنگیمو گفته باشم !
کربــــ بلا رفتهــــــــ فقط میداند و بس !
یازهرا کربـــــــ بلا انشاالله !