چند بار باید بنویسم و پاک کنم و از قضا بنویسم؟؟؟؟!!!!
اخر تو چه کردی که واژه ها ارام ندارند که کنار هم قرار بگیرند و بشود قدری نوشت
اخر مَرد تو چه کردی که شدی روضه ی مصور!!!
اخر مگر میشود خیمه و دود و آتش و غیرت و مرد و نامرد اینطور کنار هم جور شوند!!!
اخر تو چطور شدی مصداق کل ارض کربلا..
آخر مَرد حسابی این طور غریبانه آتش به دلهامان زدن روا بود!!!؟؟
من از اولش می دانستم که این روضه های ارباب کاردستمان می دهد
کاش می دانستی این سینه سپر کردن و قدم های استوارت کمرمان را شکست...
کاش می شد مثل تو عاشق بود...
#شهید بی سر#محسن حججی
پ.ن١:
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی ،بی جرم و بی جنایت..
پ.ن٢:
روز اول که سر زلف تو دیدم گفتم که پریشانی این سلسله را آخر نیست
پ.ن٣:
آخر از باب الجوادت کربلایی می شوم...
- ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۰:۲۶