من مجنونم...تو لیلی
آهسته آهسته قدم بر میدارم...
نمیدونم این بار قدم هام خسته س که اینقدر آهسته میام طرفتون...یا بار گناهام داره سنگینی میکنه...
نفس کشیدنم سخت شده...خیلی سخت...نمیدونم اکسیژن کمه یا گناهام راه نفسمو گرفتن...
هندزفری رو گذاشتم تو گوشم...میخوام عاشورا رو جرعه جرعه به وجودم بچشونم...
به سلام آخر که میرسم سرمو میذارم رو سنگ سردت...میخوام از نزدیک بهت سلام بدم...
اشکام میریزه...سجده ی عاشورام که تموم میشه...نفس کشیدنم راحت تر میشه...
...نفس بده که برای تو نفس نفس بزنم...
...نفس بده که برای تو نفس نفس بزنم...
تازه دارم این شعر رو درک میکنم که:
اگر مجنون دل شوریده ای داشت...دل لیلی از او شوریده تر بود...
اگه من میام اینجا معنیش این نیست که دلتنگ تون شده باشم...نه...
یعنی شما دلتون واسم تنگ شده و دعوتم کردین...
خدا کنه همیشه دلتون واسم تنگ بشه و دعوتم کنین...و گرنه...یه لحظه اگه رهام کنین...
اونوقت فاصله ی من و شما میشه اسفل السافلین تا اعلی علیین...و اونوقته که...
اعوذبالله من شر نفسی و من شر الشیطان اللعین الرجیم...
حرف های ما هنوز نا تمام... تا تو نگاه میکنی وقت رفتن است...
*******
مضطر نوشت:**سعادتی است زیارت ارباب...اما زیارت عاشورا چیز دیگری است...
**دوستت دارم میدانی...دوستم داری میدانم...تنهایم نگذاشتی میدانم...تنهایت نمیگذارم میدانی...
**بودنت هست فقط با طعم دیگر...با توام عزیز خواهر...
**شهدا العــــــــــفو...
- ۹۰/۰۷/۱۰
اینجا شهید خیلی بی رنگ است............دو کوهه را نمیدانم
اینجا چشمها همه کور رنگ است...........هفت تپه را نمیدانم
اینجا بر سر پست و مقام جنگ است.......بازی دراز را نمیدانم
اینجا حجاب اَنگ است..............حاج عمران را نمیدانم
اینجا زندگی پر دنگ و فنگ است.............سومار را نمیدانم
اینجا ارباب رجوع مست و ملنگ است........بانه را نمیدانم
اینجا آمریکا و عشق آن خیلی قشنگ است........مهران را نمیدانم
اینجا گریه بر خون شهید بسیار لنگ است...........گیلان غرب را نمیدانم
اینجا دلها ناهماهنگ است......................سر دشت را نمیدانم
اینجا تو گوش همه مملوّ آهنگ است...........قلاویزان را نمیدانم
اینجا مغز یاران خدا هنگ است..............جزیره مینو را نمیدانم
اینجا تیپ غرب نماد فرهنگ است.........سد کرخه را نمیدانم
اینجا همه چیز نوعی خَدَنگ است.........دشت عباس را نمیدانم
اینجا تا خدا هزار فرسنگ است..............خرمشهر را نمیدانم
اینجا دل من بسیار تنگ است...........میدانی؟!!.. نمیدانم