به حُسن و خُلق و وفا ، کَس به یار ما نرسد...
اصلن من متعصب و گریه کن.
من غمدیده و خشک مقدس..
من اشکِ لب مشک...
این که همیشه ی همیشه شب میلادت گریه میکنم دست خودم نیست
به چادر خاکی مادرت قسم دست خودم نیست
تو نیاز به روضه خواندن نداری...نامت به تنهایی روضه ای مصور است...
مگر میشود ببینی و بشنوی که جلوی چشمان فرزندی؛مادری را کتک بزنند و مادر از شدت ضربه گوشواره اش به زمین بیفتد و کودک دست مادرش را بگیرد به سمت خانه ببرد....اصلن من خشک مقدس
اخر غریبی هم حدی دارد..
تو کریمی و کسی یادت نیست...
شب میلادت همه با شنیدن نامت به فکر حوائج ریز و درشت و جیره مواجبمان هستیم تو جایی در بینمان نداری...تو همان حسن مظلوم بودی و خواهی بود
اصلن من دلم میخواهد شب میلاد گریه کنم
شما شادی خودتان را کنید
ولی کاری به غم سنگین ۱۵ رمضان من نداشته باشید...
پ.ن ۱:
مادامی که زنده ام ارمغان روز و شب میلادت برایم همان اشک و بغض های همیشگی ست...
پ.ن۲:
آقا دعایمان کن...حالمان خوب نیست
پ.ن۳:
آخر از باب الجوادت کربلایی میشوم...
- ۹۵/۰۴/۰۱