کجا دانند حالِ ما ، سبکبالان ساحل ها..
اگر بگویم تا بحال به این وضعیت اضطرار نرسیده بودم،بیراه نگفته ام..
حال من مثال بادبادکی در هواست.سرگردان و مشوش.از هر سو گریزان...
حالا وقت خلوت من با شماست...
نفسم که این چند روز بند آمده
کف پایم تاول زده..
چند بار دستم را گرفتی تا محکم روی پایم بایستم و اما خودت بهتر از هرکسی می دانی که درونم روضه بود و غوغا..مرد این بار گران نیست دل مسکینم
من دلم را به لطف شما خوش کرده ام
من دلم را به روضه های ارباب گره زده ام
من دلم پشت پنجره فولاد است
کاش این چند روز خوابی بیش نبود
کاش پلک میزدم می دیدم چیزی نشده
پ.ن۱:
من دلم پر اضطرار است...به رسم مسلمانی برای شفای بیماران و پدرم امن یجیب و یک حمد می خوانید؟؟؟
پ.ن۲:پدر ستون خانه است و پیامبر مهربانی ها فرمودند دعای پدر در حق فرزند همانند دعای پیغمبر در حق امت خویش است..
برای شفای عاجل پدرم التماس دعا دارم...
پ.ن۳:من دلم قرص است و روشن فقط کمی اشفته ام...این خاندان کارشان جز دستگیری چیز دیگری نیست...
پ.ن۴: امن یجیب والمضطر اذا دعا و یکشف السّو...
پ.ن۵:محتاج دعا هستم به یقین بیشتر از همیشه
- ۹۵/۱۱/۰۴