حریم حرم
"بسم رب الحسین"
سر می رود ز محمل اهل حرم بیایید
فریاد از این غریبی انس و ملک بیایید
این سرهای بی تن سوی کجا روانند؟
این خیمه های تب دار بی پاسبان رهایند
از تل میان مقتل، از لای لای مادر
از خنجر و سنان و از دست های حیدر
راهت بگیر و دیگر از زخم حنجر مپرس
از اشک این سه ساله از هرم آتش مپرس
زهرا کجاست بیند کوفه وفا ندارد
این شهر بی مروت ، یک مرد هم ندارد
مسمار و تیر اصغر هر دو زیک تبارند
حاشا در این ره عشق ماد ر، پسر فدایند
ای ساربان رحمی! آرامتر روان شو
آرام جان زینب با خواهرت روان شو
ارث من از مادر، بی معجری نبودست
ارث تو از بابا ، راس جدا نبودست
این دختر سه ساله مو بر سرش ندارد
این گاهواره دیگر، اصغر به بر ندارد
در عمر خویش آیا طفل خمیده دیدی؟
سرهای بی بدن را بر کعب نی چه دیدی؟
این روزهای ماتم دیگر نفس نمانده
از اشکهای روضه نایی دگر نمانده
22 محرم الحرام 1434
ف.ک (مسافر)
- ۹۱/۱۱/۲۰